بیت الزهرا مسجد جامع، امام زاده یحیی، مصلی امام خمینی، هیأت عاشقان كربلا و منازل شهدا همیشه با نفس گرم حاج سید مجتبی معطر می شد و بچه ها نیزبا صوت داوودیش مداحی را می آموختند.
معمول است كه براي نگارش زندگينامه از روز، ماه و سال تولد آغاز ميكنند، اما براي معرفي سيدمجتبي بهتر است به سالهاي پيش از تولد وي بازگرديم؛ زيرا بر اين اصل واقفيم كه براي معرفي هر پديدهاي ابتدا بايد سابقه و گذشته آن پديده را مرور كرد و در سير ايجاد آن به تفكر و تعمق پرداخت.
دوران پيش از تولد
مازندران از ديرباز همواره خاستگاه شيعيان خالص و ارادتمندان به اهل بيت عصمت و طهارت بوده است. يكي از نمودهاي بارز اين ارادت برپايي مجالس سوگ و سرور در شأن اهل بيت(ع) بوده كه نياكان سيدمجتبي در شهرستان ساري همواره طليعهدار اين محافل و مجالس بودهاند.
يكي از آنان مرحوم سيدعلياكبر علمدار (پدربزرگ سيدمجتبي) بود. او با احساس اين نكته كه در محله مسكوني آنان (بخش 8 ساري) مكاني براي اقامة محافل مذكور وجود ندارد، يكي از اتاقهاي منزل خود را به اين امر اختصاص داد. همين خانه به ظاهر كوچك، مدتي ميعادگاه عاشقان اهل بيت(ع) و شاهد سوز و گدازهاي عارفانه سوگواران اباعبدالله...(ع) بود و در ماههاي محرم و صفر جمعيت اندك محله را در خود جاي ميداد.
تولد
در فضاي همين خانه كه مدتها به ذكر يا حسين(ع) و يا زهرا(س) معطر شده بود، در سحرگاه يازدهم دي ماه 1345 درست در لحظاتي كه مؤذن، آواي دلنشين اذان صبح را سر داده بود، كودكي ديده به جهان گشود كه نامش را مجتبي نهادند. بعدها عقايد، رفتار و منش مجتبي نشان داد كه روح بزرگ او چگونه پيامها و بركات معنوي آن فضاي ملكوتي را به خود گرفت.
تولد سيدمجتبي بارقهاي از اميد را در دل پدر و مادرش كه در سيماي نوراني او آيندهاي درخشان را ميديدند، به وجود آورده بود. آنان ميانديشيدند كه در آينده، حضور مجتبي در خانواده از دشواريهاي زندگي آنان خواهد كاست و در ايام پيري، عصاي دستشان ميگردد.
سيدمجتبي دومين فرزند خانواده و نخستين فرزند پسر سيدرمضان علمدار بود. اين پدر بزرگوار با درآمدي متوسط همواره دغدغة آن را داشت كه فرزندانش تعاليم اسلامي را به درستي بياموزند و بدان عمل كنند. از اين رو، به مادر سيد توصيه كرد كه در دوران كودكي، وي را با قرآن آشنا سازد. اين مادر فداكار كه در دوران طفوليت سيد، همواره شاكر اين نعمت خداوندي بود، از هيچ كوششي در جهت تربيت مجتبي دريغ نكرد و زمينه يادگيري قرآن را براي فرزندانش بوجود آورد.
دوران تحصيل
وي تحصيلات ابتدايي را در دبستان شهيد عبدالحكيم قرهجه (حشمت داوري) و دوران راهنمايي را در مدرسه شهيد دانش (نيما) و چند سال از دوران متوسطه را در هنرستان شهيد خيريمقدم شهرستان ساري با موفقيت به پايان رساند.
اگر چه دوران تحصيلات متوسطه سيدمجتبي به دليل پيروي او از فرمان پير جماران، خميني كبير و انجام تكليف الهي ناتمام ماند و به حضور دي ميادين نبرد كشيده شد، اما راه سيد را به سوي دانشگاهي باز كرد كه در كلاس آن درس عشق و ايثار ارايه ميشد و سيد توانست از جمله دانشجويان ممتاز آن گردد.
لازم به ذكر است كه سيد پس از سالهاي جنگ ادامه تحصيل داد و تحصيلات خود را در مقطع متوسطه به پايان رسانيد.
دوران دفاع مقدس
سيدمجتبي در سال 1362 يعني در سن هفده سالگي به همراه چند تن از دوستانش دوران آموزش نظامي را در منجيل پشت سر گذاشت و بعد از آن به منطقه كردستان اعزام شد.
حضور سيد در كردستان با اتمام عمليات والفجر 4 مصادف بود كه به همراه ساير رزمندگان، پس از عمليات در پايگاه ساوجي و در منطقه پنجوين عراق مستقر شدند.
سيدمجتبي در سال 1363 وارد منطقه عملياتي جنوب شد و در گردان امام حسين(ع) لشگر 25 كربلا مازندران با عنوان تيربارچي تحت فرماندهي سردار رشيد اسلام شهيد "صمد اسودي" مانع تجاوز مزدوران بعثي به كيان نظام اسلامي شد.
اين رزمنده سرافراز از نقشآفرينان عمليات پيروز كربلاي 1 نيز بود كه به آزادسازي شهر مهران انجاميد. در همين عمليات بود كه سيدمجتبي يكي از بهترين دوستان خود را از دست داد. او شهيد "حميدرضا مردانشاهي" نام داشت كه دوران تحصيل و آموزش نظامي را با هم گذرانده، در كنار هم به جبهههاي نبرد عزيمت كردند. علاقه سيدمجتبي به حميدرضا چنان بود كه پس از اعمليات كربلاي 1 در تصميمي شجاعانه به همراه چند تن از رزمندگان به ميان عراقيها رفته، با بازگرداندن پيكر مطهر شهيد حميدرضا مانع چشم انتظاري دل آزار خانواده او شد. در روزهاي سنگين فراق حميدرضا، مجتبي به دلسوختهاي ديگر از تبار عاشقان حضرت دوست يعني "حسين طالبي نتاج" دل داده بود كه به اعتراف خود سيدمجتبي، بسياري از فضايل اخلاقي را از حسين الهام گرفته بود و همواره ويژگيهاي رفتاري او را به عنوان الگوي عملي براي ديگران بازگو ميكرد. اين دوستان تا آخرين لحظههاي زندگي از خاطر او محو نشدند و سيد همواره از آنان به نيكي ياد ميكرد.
ناگفته نماند جذابيت فوقالعادة سيدمجتبي سبب شده بود دوستان بسيار زيادي در طول هشت سال دفاع مقدس از شهرهاي مختلف استان مازندران با او در ارتباط باشند كه برخي به شهادت رسيدند و برخي نيز در قيد حيات هستند و همواره دوستي و ارادت متقابل ميان آنها برقرار بود. اما نكته قابل تأمل اينكه مجتبي همواره در ارتباطات دوستانه به دنبال كسب معرفت بود و از خصوصيات مثبت اخلاقي هر كس به اندازه ظرفيت، خوشهچيني ميكرد.
پس از عمليات كربلاي 1 سيد وارد گردان "مسلم بن عقيل" شد كه تا پايان جنگ نيز در آن گردان باقي ماند. (لازم به ذكر است كه سيدمجتبي مدتي كوتاه در گردان "يا رسول(ص)" نيز عضويت داشت.)
سيدمجتبي در دي ماه 1365 همراه با گردان مسلم آماده حضور در عمليات كربلاي 4 شد؛ اما از آنجا كه به دلايلي اين گردان وارد عمل نشد، اين مأموريت به انجام نرسيد و در واقع نخستين عملياتي كه سيد همراه با گردان مسلم در آن شركت جست؛ عمليات كربلاي 5 در منطقه شلمچه بود.
گردان مسلم پيش از عمليات فوق در آبادان و در منطقهاي به نام "صيداويه"مستقر شد. در اينجا بود كه سيد همراه ساير رزمندگان در كنار نخلهاي شكسته و قد خميده اما استوار جنوب، نجواهاي عاشقانه خود را در سوگ اهل بيت(ع) سر ميداد و ميتوان گفت كه سيد مقدمات مداحي در رثاي اهل بيت را در اين مكان براي خود پايهريزي كرد. همزمان با ين نجواهاي عاشقانه در خلوتهاي انس با دوستان و نزديكان از اينكه تا آن زمان حتي مورد اصابت تركشي واقع نشده بود، شكوه ميكرد و از درگاه خداوند لياقت اين معني را ميطلبيد، تا اينكه در عمليات كربلاي 8 در شلمچه در تاريخ هفدهم فروردين 1366 اين خواسته او به اجابت رسيد و ازناحيه كتف راست مورد اصابت تركش خمپاره قرار گرفت و عليرغم اصرار دوستان، حاضر نشد قدمي به پشت جبهه بردارد و با همان حالت تا پايان عمليات در منطقه حضور داشت و به همراه سايرين مانع نفوذ دشمن به منطقه عملياتي شد. اين تركش هرگز از بدن سيدمجتبي خارج نشد و آن را به عنوان درّي از جانب معبود، در صدف وجود خود نگهداري ميكرد.
سيد عليرغم زخمي كه در كربلاي 8 بر بدنش وارد شده بود، با تأسي به علمدار كربلا در اواخر فروردين ماه سال 1366 به همراه گردان مسلم در عمليات كربلاي 10 شركت جست كه ارتفاعات "ماووت" هنوز خاطره پايداريها و جوانمرديهاي او را در خاطر دارد.
او پس از اعمليات كربلاي 10 همچنان در مناطق جنوب حضور داشت و بر اوراق پرونده اخلاص و فداكاري خويش ميافزود.
حضور سيد در مناطق عملياتي جنوب با لشكر 25 كربلا ادامه داشت تا آنكه در تيرماه 1366 رسماً به عضويت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي درآمد. سيد ار روز عضويت خود در سپاه اين چنين ياد ميكند.
مجتبي در مرداد ماه سال 1366 به فرماندهي گروهان سلمان از گردان مسلم منصوب شد. او اگر چه ـ به شهادت دستنوشتههايش ـ اين مسؤوليت را با احتياط و وسواس پذيرفت، اما همچنان كه از مردان بزرگ انتظار ميرود با پشتكار تمام و همت بلند و با حمايت و جانبداري از نيروهاي تحت امر از يكسو و جديت فزاينده در انجام وظايف محوله از سويي ديگر از عهده اين مهم به خوبي برآمد.
در يك كلام، سيد خود را خادم گروهان سلمان ميدانست و با اين وجود، فراموش نميكرد كه فرمانده اين گروهان نيز است و به عنوان فرمانده، تكاليف خطيري را بر عهده دارد. مجتبي كمتر شعار ميداد و بيشتر عمل ميكرد و انديشه تكليف، لحظهاي او را به خود وا نميگذاشت.
دلاوران گروهان سلمان به ياد دارند كه سيدمجتبي اين فرمانده جوان و رشيد چگونه به آمادهسازي نيروهاي خود پرداخته بود. به عنوان نمونه، او از طريق انجام رزم شبانه و پيادهرويهاي مكرر در "هفت تپه" گروهان خود را براي عمليات عظيم والفجر 10 به خوبي مهيا كرده بود.
روزهاي انتظار بسرآمد، تا اينكه در اسفند ماه سال 1366 گروهان سلمان به همراه ساير نيروهاي گردان مسلم جهت شركت در عملياتي ديگر عازم غرب كشور شد. تمرينها و آمادهسازيها در ارتفاعات برفگير "هزار و يك شهيد" در منطقه عمومي"دزلي" ادامه يافت و سرانجام گروهان سلمان به فرماندهي سيد شهيد به نقشآفريني در علميات والفجر 10 پرداخت.
ماموريت گروهان سلمان آزادسازي سه راهي "خُرمال، سيد صادق، دوجيله" و پاسگاه مستقر در آن سهراه بود كه با موفقيت كامل انجام شد و اين سهراهي رشادتهاي مجتبي را كه يك تنه به مواجهه با دشمن بعثي پرداخته بود، هرگز از ياد نخواهد برد. در همين جا بود كه سيدمجتبي مورد آماج گلولههاي بعثيان قرار گرفت و از ناحيه پهلو به شدت مجروح شد كه به از دست دادن طحال او منجر شد.
سيد اگرچه با اعزامهاي مكرر و تحمل جراحتهاي ياد شده، وظيفه خود را نسبت به انقلاب مقدس اسلامي در عرصه دفاع مقدس به انجام رسانيده بود، اما روح عاشق و نستوه او و اشتياق زايدالوصفش به كربلاي ايران بار ديگر او را به جبهههاي نبرد كشانيد، به گونهاي كه تا مدتي پس از پذيرش قعطنامه 598 نيز بايد سراغ او را از نخلستانهاي آبادان و خاكريزهاي شلمچه ميگرفتيم.
مجتبي در زمستان سال 1369 مأموريت خود را در مناطق جنوب پايان داد و سپس فعاليت كاريش را در واحد عمليات و پس از آن در واحد تربيت بدني لشكر 25 كربلا در شهرستان ساري ادامه داد.
و بدينسان از جبهه جهاد اصغر با سرافرازي و سربلندي بيرون آمد و خود را مهياي مبارزهاي بزرگتر (جهاد اكبر) نمود. در همين سال بود كه سيدمجتبي با دختري از سلالة رسول اكرم(ص) ازدواج كرد كه ثمره آن دخترم بنام سيده زهرا است. شايان ذكر است كه مجتبي، همواره از اينكه با يكي از سادات وصلت كرده است و موفق به گذاشتن نام زهرا براي فرزندش شده بود، اظهار رضايت و شادماني ميكرد.
همراه با مجتبي در جهاد اكبر
در ماههاي پايان جنگ تحميلي سيد به همراه بسيجيان پايگاه مقاومت شهداي بخش 8 به منظور حفظ ارزشهاي جنگ و پاسداشت فرهنگ شهادت با تشكيل هيات "بنيفاطمه(س)" به ديدار خانواده معظم شهداي محله بخش 8 رفته، به ذكر مصائب اهل بيت عصمت و طهارت ميپرداختند.
هيات بنيفاطمه(س) برخي از برنامههاي خوب و جاذب خود را در مسجد دهقانزاده محله بخش 8 ساري اجرا ميكرد كه در اين برنامهها مجتبي به عنوان ذاكر اهل بيت نغمهسرايي ميكرد.
از سوي ديگر، در هيأت رهروان امام خميني(ره) به مركزيت مسجد جامع ساري و با همت شهيد بزرگوار بابك خاطري و برخي از بسيجيان مخلص، برنامه ديدار از خانواده شهداي شهرستان ساري و ذكر مصائب معصومين(ع) پيگيري ميشد.
با توجه به مركزيت هيات رهروان امام خميني(ره) شهرستان ساري و گستردگي حوزه فعاليتهاي آن، مجتبي و دوستان او به تعقيب اهداف مقدس خود در قالب اين هيات پرداختند.
مجتبي در كنار هيات رهروان
هيات رهروان امام خميني(ره) ساري پس از جنگ تحميلي و بعد از ارتحال ملكوتي حضرت امام خميني(ره) بطور خودجوش و با انديشه و همت برخي از بسيجيان خاص تشكيل شد تا محلي براي تجمع نيروهاي مخلص و مدافع ارزشهاي دوران دفاع مقدس باشد.
بعدها هيات با اجراي دعاي روحبخش كميل در منازل شهداي شهرستان ساري موفق به جذب جوانان بسياري گرديد. اتخاذ شيوههاي نوين در مراسم هيات، مشاركت جوانان و اجراي مراسم و برخي عوامل معنوي ديگر از موجبات رويكرد وسيع جوانان به هيات رهروان قلمداد ميشود.
اقبال قابل توجه به هيات، ادامه برگزاري مراسم را در منازل شهدا با مشكل مواجه ساخته بود و همين امر موجب شد تا به پيشنهاد سيدمجتبي مكاني ثابت براي برنامههاي هيات در نظر گرفته شود.
از اين پس سيدمجتبي از اركان اصلي هيات بشمار ميرفت و در تصميمگيريها و سياستگذاريهاي هيات نقشي بسزا داشت تا آنجا كه امروزه نام سيدمجتبي و هيات رهروان به هم گره خورده است و عموماً افراد با ياد مجتبي هيات را به خاطر ميآورند و عكس اين معنا نيز صادق است. بدين روي، بررسي كارنامه خدمات فرهنگي شهيد سيدمجتبي علمدار بودن توجه به فعاليتهاي هيات، منصفانه نيست.
استفاده از اين خبر فقط با ذكر نام شمال نيوز مجاز مي باشد .
ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();